آشپزی

خداروشکر بعد از مدت هاا دوباره وقت کردم بیام بنویسم ...

یادمه اون روزی که وبلاگ رو ساختم با خودم قرار گذاشتم روزانه مطلب بزارم ...

ولی انگار همه چی برعکس شد و من فقط چندباری وقت کردم البته وقت رو داشتم تنبلی خودم بوده ...

به هرحال همیشه دوست دارم بنویسم گاهی اینجا گاهی هم خط خطی های رو دفترم ...

الان هم ی مدتی هست که دوباره رفتم یزد برای کار ...

امیدوارم خوشی های زندگی به روی ما هم لبخند بزنه ...

آشپزی...

یادداشتي برای خودم...

میخوام خوشبختت کنم! اما نه مثل قبل باشتاب و بی لذت! 

میخوام خوشبختت کنم! درکمال آرامش و ٱمید به زندگي

 

آشپزی...

بعد از مدت گفتم به وبم سر بزنم ببینم خبری نیست ...

و دیدم نه خبری نه پیغامی و نه دوستی ... 

یعنی کلا سکووووت مطلق بوده وبلاگم ...

الانم چند روز هست که سرماخوردم ...یعنی واقعا سرماخوردگی خر است 

 

 

آشپزی...

یعنی امروز هرچی توی اینستاگرام گشت میزدم بیشتر استوری و پست ها مرتبط با ولنتاین بود

والا من که چیزی در مورد ولنتاین نمیدانم ...

واقعا بعضیا چه دغدغه های شیرینی دارن ...

 

هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می‌کنندچهره‌ی امروز در آیینه‌ی فردا خوش است

برق را در خرمن مردم تماشا کرده است آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش است

 

 

آشپزی...

خیلی به گل وگلدون علاقع دارم و کلا اطلاعاتی از گل وگیاه ندارم ...خب دیگه ادم توی شهر غریب باشه باید ی دلخوشی و سرگرمی داشته باشته یکی از این سرگرمی ها داشتن گل وگیاهه که من عاشقشونم و باید در اولین فر آشپزی...ادامه مطلب

گاهی دل آدم چقدر تنگ میشودچقدر بیهوده میگیردچقدر از انسان بودن خودمان دلگیر میشویمآدمهایی را در خیابان می بینیم که مرگ برایشان لذت بخش استآدمهایی که فقط این زندگی یا این زنده بودن را تحمل می کنندخودشا آشپزی...ادامه مطلب

سالها گذشت و هنوز کسی به عرصه ی انسانیت و مردانگی پا نگذاشته 

چقدر این روزها جای تختی های زمان خالییست ...

ونمیدانیم چقدر ادمهای گمنامی وجود دارند که انسانیت رو معنا میکنند....

جان مولا هر چه هستی مرد باش 
گــر قلندر نیستــی شبگرد باش
در جـهان هـمـراز اهـل درد بـاش 
یا مبر نامی ز مردی ، یا حقیقت مرد باش

آشپزی...

چند روزی میشه‍ که اومدم یزد دوباره سرکار ...متاسفانه زیاد وقت نمیکنم بیام اینجا بنویسم و بخوانم ...این روزا دلم ی مسافرت دنج میخواد تنهای تنها یک جای سر سبز که برم با خودم خلوت کنم امروز هم رفتیم با د آشپزی...ادامه مطلب

چه شبی بودم خیلی خوش گذشت با دوستام پسرخاله (ابوالفضل)و رفیقام دانیال ،محمد ٬فرهاد ٬ابوالفضل ...

یعنی من عاشق ابوالفضل و فرهاد یه شیرازی باحال که هرچی ازش بگم کم گفتم و با جوکهایی که تعریف میکنه از خنده غش میکنی ...

بازی هفت خبیث انجام دادیم و با این حال که بار اولمون بود خیلی بازی خوبی بود ....

 

آشپزی...

وقتى همه دنيا ميگه بيخيال شو، اميد در گوش آدم زمزمه ميكنه که يه بار ديگه تلاش كن.

آشپزی...